تاریخ چیزی نیست جز گذشت زمان و رویدادهای واقع در آن. آنچه در این میان اهمیت دارد عبارت است از پند و اندرز گرفتن از وقایع تاریخی و تفاوت بارز انسان‌های حکیم و باتجربه با انسان‌های ساده‌لوح و بی‌تجربه در میزان عبرت گرفتن از این وقایع است.
یکی از رخدادهای مهم که در روزهای اخیر اتفاق افتاده و در تاریخ جهان ثبت خواهد شد، رویداد تاریخی دو ماه اخیر مصر است که به حق درس‌های فراوانی برای انسان‌های منصف و آزاده در برداشت. در این مقال بنده فقط به آن دسته از دروس و عبری می‌پردازم که میدان رابعه‌ی عدویه به من آموخت امید است این مقاله فتح بابی باشد برای کسانی که قصد دارند در این باب قلم‌فرسایی نمایند:
- رابعه بهتر از گذشته به من آموخت که واژه‌ی «دموکراسی» از مظلومیت شدیدی رنج می‌برد. ستمگران از این واژه‌ی مظلوم شعار زیبایی ساخته‌اند تا آنگاه که فضای انتخابات و نتیجه‌ی آن را به نفع خود یافتند، از آن بهره‌برداری کنند و زمانی که نتیجه‌ی دموکراسی در راستای تأمین منافع آنان نبود، به آن وقعی ننهاده و رأی مردم را پشیز ناچیزی هم تلقی نمی‌کنند؛‌‌ همان طور که لیبرال‌ها و سکولارهای فلسطین، الجزایر و اخیراً مصر این مدعا را به اثبات رساندند و چون دیدند انتخابات آزاد مصر منافع آنان را تأمین ننمود، به جسم نیمه‌جان دموکراسی افتاده و تاب تحمل وجود این جسم نحیف و نیمه‌جان را نداشتند و در این راستا از هیچ شخص، گروه، حزب، سازمان، انجمن و دولتی ابایی نورزیدند و بلکه نظارت خدای جهانیان را هم نادیده گرفتند و بدین صورت نقاب از چهره‌ی واقعی خود برداشته و نیات پلید و ددمنشانه‌ی خود را بیش از پیش، برای جهانیان آشکار کردند. در راستای منافع سیاسی خویش نه تنها دموکراسی مظلوم بلکه حامیان آن را هم به شدید‌ترین و قبیح‌ترین وجه تاریخی آن قلع و قمح نمودند و به حق که روی دیکتاتوران در گذشته‌ی تاریخ را سفید کردند.
- رابعه به من آموخت که باید درس‌های دینی آموخته شده در کتب دینی و مناهج تربیتی را همانند تحصن کنندگان رابعه در عمل پیاده نمود. برای مدعیان دینداری و خصوصاً داعیان دین هیچ آفتی بد‌تر از این نیست که از معارف دینی برخوردار باشند؛ اما نتوانند این معرفت را به عمل بدل سازند. در رابعه‌ی عدویه کسانی که بیش از هشتاد سال درس جهاد و فضیلت آن‌را مدارسه می‌نموند، اکنون فراگرفته‌اند که چه وقت و چگونه در راه خدا جهاد نمایند. آنانی که سال‌های متمادی درس شهادت و فضیلت آن را خوانده‌اند، امروز آماده‌اند که جان خود را در راه دین و وطنشان بر کف نهند. اینان یاد گرفته‌اند که شرایط زمانی و مکانی فعلی چه نوع شهادتی را اقتضا می‌کند؛ و لذا پرهیز از خشونت و اعتراضات مسالمت‌آمیز را سلاح خود کرده و با استفاده از آن در مقابل تانک‌ها و گلوله‌های دین‌ستیزان سینه‌ی خود را سپر کنند و به شعار رهبرشان لبیک گویند، آن‌گاه که در میدان رابعه گفت: «سلمیتنا أقوی من دباباتکم».
- رابعه بیش از پیش به من آموخت که دین و داعیان دین خدا به حق که غریب‌اند و آن وعده‌ی پیامبر به وقوع پیوسته است که فرمود: «بَدَأ الإسلامُ غریباً و سَیَعُودُ غریباً کما بَدَأَ فَطُوبیَ لِلغُرَباءِ قیلَ وَ مَنِ الغُرباءُ یا رسولَ الله؟ قالَ الَّذین یُصلِحونَ إذا فَسَدَ الناسُ» و در روایت دیگر: الَّذینَ یُحِبُّونَ سُنَّتی و یُعَلِّمُونَها الناسَ. به حق که تحصن کنندگان رابعه هم اصلاحگر بودند و هم احیاگر سنت نبوی.
- رابعه به من آموخت که دین‌ستیزان چگونه برای رسیدن به مطامع سیاسی خویش معیار‌ها و ارزش‌ها را منقلب و دگرگون می‌سازند. از خدا بی‌خبرانی که در خیابان‌ها به قلع و قمع مردم بی‌گناه و غیر مسلح می‌پرداختند، چگونه خود را ضد تروریسم و قربانیان را تروریست می‌نامیدند و آنان را به اتهام خشونت و ارعاب دسته‌جمعی و وحشیانه به شهادت می‌رساندند. چگونه جیره‌خواران و ایادی صهیونیسم، محمد مرسی و طرفدارانش را به همدستی با دول خارجی علیه مصر متهم می‌کنند، آنانی که قبل و حین و بعد از دستگیری مرسی به تل آویو سفر می‌کردند و برنامه‌ی سقوط دولت مرسی و جایگزینی دولت موقت را برای اجرا به مصر می‌آوردند، چگونه مرسی و طرفدارانش را به جاسوسی برای حماس متهم می‌کردند و خون‌آشامانی که دستانشان به خون مردم بی‌گناه آلوده بود، چگونه خود را جبهه‌ی نجات نامیدند. به حق که جبهه‌ی نجات بودند؛ اما نجات خویش از دست دموکراسی.
- رابعه به من آموخت که دین‌ستیزان چگونه برای رسیدن به اهداف پلیدشان از هر وسیله‌ای ولو نامشروع و غیر انسانی بهره می‌برند. برای آنان مهم نیست که در یک روز جان ۲۶۰۰ نفر را بگیرند و ده‌ هزار نفر را زخمی نمایند؛ برای آن‌ها مهم نیست که وجدان بشری را چگونه به درد می‌آورند و تاریخ در باره‌ی آن‌ها چگونه قضاوت می‌کند، مهم آن است که قدرت از دستشان خارج نشود؛ ولذا آشکارا علیه دولت برخاسته از آرای مردم، کودتای نظامی کرده و برای توجیه عملکرد قبیح خود، خودباختگانی چون شیخ الأزهر و ساده‌لوحانی چون رهبر سلفی حزب نور را شریک توطئه‌ی شیطانی خود می‌گردانند. ۶ ملیارد دلار هزینه می‌کنند تا یک ملیون مصری زیر خط فقر را علیه مرسی به خیابان بکشند و انقلاب خویش را مردمی جلوه دهند و اعلام می‌کنند که محمد مرسی در یک سال ریاست خود سوء مدیریت داشته و اشتباهاتی را در سیاست خارجی و داخلی مرتکب شده است و می‌خواسته از کانال دموکراسی شریعت اسلام را در مصر اجرا کند و در انتصاب وزراء و مدیران انحصار به خرج داده است و نتوانسته است به همه‌ی خواسته‌های مردم جامه‌ی عمل بپوشاند و... و همین موضوع ارتش را واداشته تا اقدام به برکناری وی نماید.
و در کمال تأسف دلسوزانی نیز بدون داشتن نیت بد و از سرِ سادگی بدون توجه به توطئه‌های پشت پرده‌ی سران غرب و عرب و اسرائیل، تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته و از اشتباهات مرسی به عنوان یکی از عوامل مهم سقوط دولتش یاد کردند؛ مسلماً که مرسی معصوم نیست و همانند هر رئیس جمهور دیگر مرتکب اشتباه می‌شود؛ اما باید خطاب به این دلسوزان گفت: آیا در هر کشوری که رئیس جمهورش دچار اشتباهاتی می‌شود و نتوانست به همه‌ی خواسته‌های حداقلی از مردم جامه‌ی عمل بپوشاند، اینگونه رفتار می‌کنند؟! مگر ارتش یونان در مقابل سوء مدیریت اقتصادی نخست‌وزیر وقت علیه وی کودتای نظامی کرد؟! مگر ارتش جنایتکار اسرائیل در برابر سوء مدیریت سیاسی نخست‌وزیر وقتش که منجر به انتخابات زودرس گردید، دست به کودتا زد؟! مگر ارتش آمریکا هنگامی که مردم آمریکا تحت عنوان جنبش «وال استریت» علیه سیاست اقتصادی دولت آمریکا به خیابان‌ها ریختند، رئیس‌جمهور را روانه‌ی زندان نمود و دولتش را ساقط کردند؟! اما نه، قضیه چیز دیگر بود و اینان می‌بایست عملکرد ننگین خود را توجیه می‌کردند. من از رابعه آموختم که نباید فریب تبلیغات این خائنان را خورد.
- رابعه به من آموخت که بزرگ‌ترین مشکل امت اسلامی حکومت‌های فاسد و سران و اتباع آن‌ها هستند. سران فاسد کشورهای عربی (به استثنای قطر) همگی دست به دست هم داده و ملیارد‌ها دلار هزینه کردند تا دولت مرسی را به اتهام اسلام گرایی‌اش ساقط کنند. آنان با کمال افتخار و بدون واهمه، به کودتاچیان کمک کردند تا دولت برآمده از مردم را سرنگون کنند؛ زیرا شیوع مرض مردم‌سالاری و انتخابات آزاد منافع آنان را به خطر می‌اندازد و مصلحت آنان نیست که این بدعت سیئه در دول عربی سر برآورد و خواب راحت خانواده‌های سلطنتی را آشفته سازد. آنان ترجیح دادند برای بقای خود با رژیم غاصب صهیونیستی علیه مسلمانان مهم‌ترین کشور آفریقایی دست به کار شوند!
از یهودیان بیش از این انتظار نمی‌رود چرا که قرآن در رابطه با موضع آنان در قبال مؤمنان می‌فرماید: «أَشدُّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهودُ والَّذینَ أشرکوا»، اما بی‌شک امروزه آیه‌ی «ألأعرابُ آشَدُّ کفراً و نِفاقاً وَ أجدَرُ ألّآ یَعلموا حدودَ ما أنزَلَ اللهُ علی رسولِهِ» در مورد سران بی‌خاصیت اعراب بیش از هر کس دیگری مصداق پیدا می‌کند. برای اثبات این مدعا همین بس نیست که در هر موردی با شدید‌ترین دشمن دین یعنی اسرائیل غاصب دارای منافع مشترکند و با همکاری همدیکر برای قلع و قمع مؤمنان در سراسر جهان به توطئه‌ی مشترک می‌پردازند؟ اگر در جایی هم به حمایت از مسلمانان می‌پردازند غالباً در راستای تأمین منافع خودشان است.
- رابعه به من آموخت که حسن الهضیبی از مرشدان اخوان راست می‌گفت آنگاه که ندا سر می‌داد: «أقیموا دولۀ القرآن فی قلوبکُم تَقُم علی أرضِکُم» به حق که دولت قرآن تا زمانی که در دل‌ها جا نگرفته ممکن نیست در سرزمین شکل گیرد.
- رابعه به من آموخت که حاکمان واقعی اسلامی در دل مردم جای دارند و بر قلب مردم حکومت می‌کنند و مانند دیگر حاکمان نیستند که تا زمانی که بر مسند قدرتند چون یک بت مورد تعظیم و تکریم واقع می‌شوند و چون از قدرت کنار رفتند، کسی برایشان ارزشی قایل نیست. محمد مرسی اگر بر منصب ریاست جمهوری محبوب اکثریت مردمی بود که به وی رأی داده بودند، اکنون در گوشه‌ی زندان محبوب صاحبان وجدان و قلب سلیم در سراسر جهان است.
- رابعه به من آموخت که رهبران واقعی اسلام مردم را به خط مقدم کارزار نمی‌فرستند، در حالی که خود در کاخ‌ها به عیش و نوش بپردازند، بلکه خود در خط مقدم قرار می‌گیرند. میدان رابعه در این روزهای آشفته و پرمخاطره شاهد حضور رهبران و بزرگمردان اخوان بود. در تراژدیی که در رابعه‌ی عدویه رخ داد، حدود هزار نفر از رهبران و طرفداران اخوان از جمله مرشد عام محمد بدیع، معاونش خیرت شاطر، رئیس مجلس دولت مرسی سعد الکتاتنی و... همگی راهی زندان شدند و اعضای خانواده و بستگانشان به درجه‌ی شهادت نایل گشتند. فرزند مرشد عام، فرزند و دختر و داماد خیرت شاطر، دختر بلتاجی و کتاتنی و نوه‌ی امام بناء جزو شهدای اُحد مصر بودند.
- رابعه به من آموخت که باید احزاب و جماعت‌های اسلامی دارای نظم و انضباط و روحیه‌ی ازخودگذشتگی باشند تا بتوانند به موفقیت دست یابند. در رابعه‌ی عدویه بیش از چهل روز شاهد حضور شبانه‌روزی ملیونی مردمی بودیم که کمترین بی‌نظمی و بی‌انضباطی و حتی یک مورد بی‌اخلاقی از تحصن‌کنندگان دیده نشد، پاره کاغذ و آشغالی بر روی زمین عدویه مشاهده نمی‌شد و زمین آن چنان تمییز بود که بدون سجاده بر روی آن نماز می‌گذاردند، همکاری مردم در اوج خود بود و کسی برای دیگری مزاحمتی ایجاد نمی‌نمود، بلکه دیگران را بر خود ترجیح می‌داد، مغازه‌داران مغازه‌ها را قفل ناکرده ترک می‌کردند و مردم وسایل مورد نیاز را برداشته و مبلغی را که بر روی کالا‌ها نوشته شده بود، در داخله‌ی مغازه می‌گذاشتند. هرکس به حد نیاز از بطری آبش می‌نوشید و آن را به بغل دستی‌اش می‌داد. این جمعیت فراوان در سه دسته به نوبت در قسمت سایه‌ی میدان قرار می‌گرفتند. امنیت میدان و هزینه‌های بیمارستان صحرایی را خود تأمین می‌کردند. زندگی در این وضعیت نابسامان به حالت عادی جریان داشت؛ گاهی دختران و پسران جوان در صحن میدان رابعه ازدواج می‌کردند و زمانی شهدایشان را تشییع می‌کردند و مربیان قرآن کلاس‌های خود را در آنجا برگزار می‌نمودند و مخترعان زبده در آنجا از اختراعات جدید خود می‌گفتند و خطیبان به ایراد خطبه می‌پرداختند و سیاستمداران سیاست‌ورزی می‌کردند و غیر مسلمانان تحت تأثیر رابعه، شهادتین بر زبان می‌راندند و... آفرین بر ایمان و همت و ایثار و نظم و مدنیت این مردم و آفرین بر تدبیر و مدیریت برنامه‌ریزان رابعه.
- رابعه به من آموخت که ...